-
سال نو مبارک
چهارشنبه 7 فروردینماه سال 1387 07:10
به نام یگانه یزدان پاک پا نهیم به عالم پندار به سال نو بسازیم هزاران نقش هزاران رنگ با محبت خویش با شکوه چون کوه چون بهار با آفتاب سفر کنیم سفری خوش سال نو مبارک مرتضی قضائی پاکدهی
-
تولد ماه
پنجشنبه 23 اسفندماه سال 1386 08:51
دیشب از سر ذوق تا صبح خندیدم اندکی را در خواب اندکی را بیدار صبح برخاستم تو را در دامن مادر چون ماه دیدم سوال دیشبم بود آسمان بی ماه بود ماه کجا بود آیا میهمان زمین بود آری آری ماه میهمان زمین بود ای ماه تولدت مبارک برخیز که چشمان ترم منتظر طلوع ات هستند برخیز تا خنده های دیشبم تعبیر گردد ای ماه به یادگار در قلب کوچکت...
-
تسلیت
جمعه 17 اسفندماه سال 1386 10:21
تسلیت باد بر شما
-
گام آخر
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 16:22
امشب گل سرخ را سایه ماه تکان خواهد داد امشب ماه را زمین رها خواهد ساخت امشب قلب کوچک را پرنده تا اوج آسمان پر خواهد داد امشب همه چیز به خواب عمیق فرو خواهد رفت دوست جدا ماه جدا گل سرخ جدا این گام آخرست که می رود به باد شعر : مرتضی قضائی پاکدهی
-
اربعین حسین
چهارشنبه 8 اسفندماه سال 1386 11:06
آه ، دیری است کاین قصه سر دراز دارد از دل زینب ، پریده حسین مانده بر جای، از او یک آشیانه آخر - ای حسین – ای دل زینب که تا رستگاری پرواز کردی با همه خوبی از تو آخر چه شد حاصل تو بجز اشک و آهی به رخساره زینب آخر چه شد حاصل تو بجز بستر خاک ، زیر آسمان بی ستاره از حوادثی که دلت شد پاره پاره لیک موجی ست که در دل مردم...
-
اسیر احساسات
شنبه 4 اسفندماه سال 1386 15:35
من اسیر احساسات نیستم اسیر خنده و گریه ، در غم طوفانها نیستم با عطر گلبرگهای باغ عشق من در حسرت دیدار نیستم زجا برخاسته ام از خاک امشبم را در ماتم یک قرص نان نیستم پرنده ام گرچه پر کشید و رفت لیک در زمین بی انتها نیستم رهگذر راه زمانه ام من اسیر فتنه ها ، در غم فردا نیستم در سخن و آئین من در محبت ، من بینوا نیستم از...
-
نامه ای برای تو
یکشنبه 28 بهمنماه سال 1386 15:24
نامه ای برای تو این ترانه بوی نان نمی دهد بوی حرف دیگران نمی دهد سفره دلم دوباره باز شد سفره ای که بوی نان نمی دهد نامه ای که ساده و صمیمی است بوی شعر و داستان نمی دهد : .... باسلام و آرزوی طول عمر که زمانه این زمان نمی دهد کاش این زمانه زیر و رو شود روی خوش به ما نشان نمی دهد یک وجب زمین برای باغچه یک دیچه آسمان نمی...
-
عاشورا ۲
سهشنبه 2 بهمنماه سال 1386 19:32
عباس ای دلیل اشک عباس ای قمر بنی هاشم حسین بر بالین هیچ یک از شهداء کربلا سخنی بدین غمگینی نگفته بود اما در بالین تو ای عباس گفت : گفت که کمرم شکست حسین بسیار به تو وابسته بود با رفتنت قد حسین کمان شد تو چه کردی با حسین که بعد شهادت تو در ماتم ات سوخت ای عباس آنگاه که علی دست حسین را در دست تو نهاد تو تا آخرین قطره...
-
عاشورا
چهارشنبه 26 دیماه سال 1386 19:34
حسین آن عزیز خدا حسین آن زینت دوش نبی وفادارترین یاران خدا را با خود برد کربلا میعاد گاه پیروزی خون بر شمشیر منتظر هزار ساله ی ریختن خون خدا بود حسین بود و هفتاد و دو تن سرباز عشق حسین بود و آبروی خدا حسین بود و لشگر شیطان و کفر عباس علمدار حسین بود عباس سقای دل سوخته ی یاران حسین بود عباس ریسمان خدا در دل فرزندان...
-
شب سرد
پنجشنبه 20 دیماه سال 1386 13:30
تولد شبی بلند بود شبی پر جنب و جوش حرف های گرم مردم سردی شب را همچون شب تیر گرم کرده بود کودکی در آغوش مادر از بزم و بساط شبانه هیچ خبر نداشت کودکی در آغوش مادر قصه ی آن شب اش را از مادر شنیده بود چشمانش گرم آرامیده بود قصه ای زیبا مادری زیبا محبتی زیبا آرزوی هر کودکی بود اما افسوس که کمی آن طرف تر کودکی تنها بود اما...
-
امید
یکشنبه 9 دیماه سال 1386 10:54
امروز از امید سخن می گفت هیچگاه روزنه اش مبند هیچگاه ! هیچگاه ! گفتم امید من هر وقت امید شد روزنه اش نخواهم بست امید گفت بی انصاف من نبودم ! تو بودی! امیدم رفت تا بسوزاند مرا امیدم رفت تا بجوشاند مرا من هم جوشیدم و هم نوشیدم زهر تلخ روزگار را او هم بود و مرا می دید من هم سوختم تا بداند سوختنم را باکی نیست من هم سوختم...
-
عید غدیر
پنجشنبه 6 دیماه سال 1386 07:59
خدایا ! تو را گواه می گیرم که پیامت را به مردمان رساندم . آگاه باشید ! که وظیفه ام را انجام داده ام . آگاه باشید ! که آنچه بر عهده ام بود بیان کردم ، به گوشتان رساندم و برایتان روشن ساختم . تا حجت را بر هر شاهد و غایب تمام کرده باشم ! چه آنانکه به دنیا آمده اند و چه آنهایی که بعدها به دنیا می آیند ! دوستان ، آشنایان و...
-
کودک من
یکشنبه 2 دیماه سال 1386 11:54
قاب عکسی تکیه دارد بر دیوار رخش زیباست ، هم قد قلب یک پرنده پیراهن اش سفید چشمانش سیاه با نگاه خود بر رخ دیوار ترانه ای دمیده شب تا سحر در آغوشش آرمیده قلبش بوده همسایه اش بوده ستاره ی شب های تارش بوده صفای چهره اش را در یک لبخند خندیده **** با نگاه خود بر رخ دیوار شیرین ترین قصه های مادر خاطرات گم گشته پدر هم بوده...
-
عید قربان به همراه شب یلدا
پنجشنبه 29 آذرماه سال 1386 09:42
امشب تولد شبی بلند است پاییز خدا حافظ امشب تولد فصل سرد است پاییز خدا حافظ در این هوای سرد گرم باش مرتضی گرم است خانه ی تمام ایرانیان عید قربان عید پاک ترین عیدها عید سر سپردگی و بندگی عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش عید نزدیک شدن دلها به قرب الهی عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو عید بندگی و اطاعت از...
-
خواب
یکشنبه 25 آذرماه سال 1386 16:24
شبی که تو را در خواب دیدم خود را هم در خواب دیدم اما فاصله ام از تو اززمین تا ماه بود نه صدای شوقم را نه قطره های اشکم را در گوش و چشمت بیدار بود نه جوابی از دل پاک ات را بر من پیامی بود هدیه ام در دستم ماند هدیه ی یک روز بارانی بوسه های گرم رنگین کمانی اشک های شوق آسمانی هدیه ام در دستم ماند هدیه ای از برای تو ای گل...
-
آینه
سهشنبه 20 آذرماه سال 1386 16:51
در صبحی روشن ، رو به روی آینه خود را نظاره می کردم هر چیزی دیدم غیر از خودم گفتم شاید ایراد از آینه است اما از آن نبود ، بلکه از خودم بود از خود بدم آمد فریب و نیرنگ دیگران شاید ! اما فریب و نیرنگ خود چرا؟ قصه ی من تمامی نداشت کار هر روزه من بود جنگ و جنگ عشق معمائی ست حل نشده و من معمائی هستم غلط در بین تو و عشق...
-
شب بارانی
شنبه 17 آذرماه سال 1386 09:12
دیشب کنار پنجره ایستاده بودم تاریکی شب همه جا را سیاهپوش کرده بود صدای قطره های باران سکوت شبانه را شکسته بود نگاهی در خیابان رو به سوی من بود چشمانش در زیر شر شر باران خیس نبود گریه نکرده بود دیوانه وار چشم در چشم من دوخته بود قلبم از حرکت باز ایستاد سرما ، تاریکی ، شب بارانی ، آن هم در کنار پنجره من دلم سوخت ، نگاه...
-
روز برفی
یکشنبه 11 آذرماه سال 1386 15:53
امروز روزی ست برفی ، برفیه برفی روزی سفید نه زرد ، نه آبی سفید سفید کنار پنجره دلی ست تنها کمی آن طرف تر ابر هم، هست تنها لیک دل های مردم پر از خنده یکی در دل دارد صد خنده یکی در دل دارد صد غصه کنار پنجره شادی مردم رقص برف آواز پرنده با دو چشم خویش دیده اما کمتر دارد در دل خنده ای ابر بگو که سیاهی ات از برای غم نیست...
-
عادت
پنجشنبه 8 آذرماه سال 1386 13:50
سلام به روی ماهت روزهای خوش ، روزهای بد ، همه می آیند و می روند تنها من می ماند و تو من هم می میرد تنها تو می مانی و تو ای تو ، بمان تا من هم بار دیگر متولد شوم بی وفائی هنر مردان سنگ دل است بی وفائی جفای نابخشودنی است اما عادت به هر چیزی به جز کار نیک ، ناپسند و منفور است در یک روز هزاران نفر با هم دوست شده و عهد و...
-
دل بستگی
دوشنبه 5 آذرماه سال 1386 08:53
حرف های تو را در سینه ام حبس کردم آنگاه که سپیده شد با حرف های تو بحث کردم سخنی از خاموشی خویش جمال تو آنگاه که خاموش ماندی دنیا را با تو فسخ کردم پرسی چرا؟ پاسخ ات دادم قطره ای از عشق تو را در سینه ام حبس کردم انداختی ام در چاه نگاهم با نگاه تو یکی شد سرود عشق خواندی همنوا با تو رقص کردم در این جوشش فواره ها به...
-
راه دل
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 14:42
راهی که از دل تو می گذشت راهی بود که به خود ، پیچ و خم نداشت راهی بود بهتر از هر راه دیگه راهی بود که به خود ، دیو و پلنگ نداشت منی که طعمه هر باز شکاری ام نکته آن بود راه تو ، یک صیادم نداشت ترسیدم هر کسی از راه تو بیرونم کنه به خدا خوش به حالم ، راه تو یک همسفرم نداشت تموم برگ برگ های این دلم قدرت پژمردن را با تو ،...
-
یا علی بن موسی الرضا
چهارشنبه 30 آبانماه سال 1386 09:12
سلام بر تو اى ولى ّ خدا، و اى فرزند ولى ّ خدا . سلام بر تو اى حجّت خدا، و اى فرزند حجّت خدا . سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو اى امام هدایت و اى ریسمان استوار . آن هنگام که آیینه دل در پس غبار سراى نیستى صفاى خویش از کف مىدهد، آن هنگام که جان تشنه از دورى آبى رو به سستى مىرود، آن هنگام که دیده از نگریستن به سراب...
-
نور
یکشنبه 27 آبانماه سال 1386 08:22
سایه درخت ، آفتابی پنهان می گذشت نور ، رها می شد بر خاک آن دل ساده ، در تنهائی اش کم کم می ساخت ، همنشینی با یک خاک غبار هم می زدود ، همه روز آزاد می شد چون پرنده نزدیک افق ، دانه می کاشت جنگلی بود سر سبز که در آشیان خود پرنده داشت دشت هم می بارید نم نمی از ترنم پاییز نزدیک آن رود هر روز تن در آب می کرد رود هم پر آب...
-
من و تو
پنجشنبه 24 آبانماه سال 1386 08:57
ما دو تا بودیم کنار هم من و تو ، با یک دریای لبخند آه که دلم درد می کرد همین امروز کنار همین غم دیروز شب مهتابی ، غم بی تابی ، گریه کردم تو رفتی به همه جا ، از این کنارم قطره قطره اشک می ریختم قطره ها زاشک می دوختم من بودم تنها و تنها ، در آغوش هر پرنده تا ببینم از تو روئی ، تا ببینمت صد بار خنده به دنبالت دویدم ، تا...
-
زمان بحرانی
سهشنبه 22 آبانماه سال 1386 09:38
سلام دوستان امروز می خوام در مورد یک مقطع زمانی در زندگیمون صحبت کنم ، که فکر می کنم هر شخص توی زندگیش اون رو تجربه کرده . زمانی یا لحظه ای توی زندگی هر کسی وجود داره که شخص فکر می کنه به آخر خط رسیده . به قدری بهت زده و پریشون می شه که انگار هیچ چیزی قابل برگشت به قبل و یا قابل انتقال به آینده نیست . فکر می کنه که...
-
دختران روزتان مبارک
دوشنبه 21 آبانماه سال 1386 11:44
تولد حضرت معصومه (س) بر تمامی شیعیان و محبان آن حضرت بخصوص دختران پاک ایران زمین مبارک باد دختران روزتان مبارک
-
یه روز دنیا
شنبه 19 آبانماه سال 1386 07:52
یه روز بیشتر توی دنیا نبودم دنیا سرم خراب شد زیر خروارها ، توی خاک خواب تو رو می دیدم یه خوابه ، خوبه ، خوابه ، خواب توی خواب ، جواب خوابتو می دادم روزنه ای پیدا شد خواب از سرم می پرید درد رو به دل حس کردم تنم به دل می لرزید آه دلم ، درد تنم گوش همه رو بوسید دستی به گرمیه آفتاب دست دلم رو کوبید نغمه ای بهتر از جان حال...
-
قلب تاریک
چهارشنبه 16 آبانماه سال 1386 09:34
خون می ریزد زقلب تاریک من آه چه دیر فهمیدم ، از این تاریکی ام دردها دارم ، گفته ها دارم ، ز تو چند روزی با قلب من ، خود را سوا کن دست به دامانت می شوم خویش با دو دست خویش ، تقدیمت می کنم لیک خود را زدست ما تا نفس دارم رها کن دست به دامانت می شوم لیک خواهم ، دست امید در دست گیرم تا در این منزل بار دیگر نوری از نور ،...
-
ندای قلب
یکشنبه 13 آبانماه سال 1386 09:04
در میان هیاهوی امروزه زندگی سرشار از هزاران نگرانی ست شنیدن ندای خاموش قلب که با من سخن می گوید همچون شنیدن ندای آسمانی سخت و دشوار ست ذهنم در کشاکش غوغای روزمره به چه چیز می اندیشد هر روز بی تو دقایقی را سپری می کنم هر روز ندائی غیر ندای تو می شنوم هر روز سیمائی غیر سیمای تو می بینم ای که سیمای تو پر از لطف و زیبائی...
-
دوست وبلاگ نویس
شنبه 12 آبانماه سال 1386 08:46
دوست وبلاگ نویس خدا را شکر به داشتن دوستان پر مهر و محبتی مثل شما با حضور سبز شما گلی از گلهای بهاری در وبلاگم کاشته شد خوش باد قدمهایتان گرم باد نفس هایتان هر که در جست و جوی شادی ست و دیگران را شاد می کند هر که در جست و جوی عشق پاک ست و به دیگران محبت می کند هر که در جست و جوی خلق و نوآوری ست و به دیگران آموزش می...