دوست دار شما دوستان

 

سخنم با شما دوستان

 

کاش می شد ، در این کلبه کاغذی

منتظرت می ماندم

 

کاش می شد ، می دانستی

 

سکوتم با تو سخنهاست

خنده ام با تو حرف هاست

قلبم با تو عاطفه هاست

چشمم با تو خاطره هاست

 

کاش می شد ،  دلت پیشم می ماند

کاش می شد ، می توانستی

 

زودتر از زود نروی

در دیوار وب من

عطر و بوی تو می دهد

 

کاش می شد ، می دانستی

چه غریبانه در این خانه کوچک

 منتظرت خواهم ماند

 

قدمت بر چشمانم

دلت در قلبم

آشیانه خواهد کرد

 

تا ابد خواهد ماند

تا ابد خواهد ماند

شعراز :  دوست دار شما دوستان

 

 

نا آشنا

ناآشنا

 

باز هم قلبی به پایم اوفتاد

باز هم چشمی به رویم خیره شد

 

باز هم در گیر و دار یک نبرد

عشق من بر قلب سردی چیره شد

 

باز هم از چشمه لبهای من

تشنه یی سیراب شد  ‚ سیراب شد

 

باز هم در بستر آغوش من

رهروی در خواب شد ‚ در خواب شد

 

بر دو چشمش دیده می دوزم به ناز

خود نمی دانم چه می جویم در او

 

عاشقی دیوانه می خواهم که زود

بگذرد از جاه و مال وآبرو

 

او شراب بوسه می خواهد ز من

من چه گویم قلب پر امید را

 

او به فکر لذت و غافل که من

طالبم آن لذت جاوید را

 

من صفای عشق می خواهم از او

تا فدا سازم وجود خویش را

 

او تنی می خواهد از من آتشین

تا بسوزاند در او تشویش را

 

او به من میگوید ای آغوش گرم

مست نازم کن که من دیوانه ام

 

 من باو می گویم ای نا آشنا

بگذر از من ‚ من ترا بیگانه ام

 

 آه از این دل آه از این جام امید

عاقبت بشکست و کس رازش نخواند

 

 چنگ شد در دست هر بیگانه ای

ای دریغا کس به آوازش نخواند

 

فروغ فرخزاد

 

 

غزال

اونقدر با خدا حرف مى زنم تا خدا دلش بگیره

اونقدر زار مى زنم تا دلم جواب بگیره

 

چرا باید تا آخر عمر منتظر باشم خدایا؟

من چرا فقط یه قطره ام توى این دریا خدایا؟

 

خدا جون مى خوام ببینم

چه جورى باید باهات حرف بزنم

 

آخه این که نمى شه شما هیچى نگى

من پشت هم حرف بزنم

 

کاش مى شد بعد از سلامم یه جواب سلام مى دادى

کاش مى شد برا دل من یه جورى جواب مى دادى

 

چه جورى باید بفهمم که به من گوش مى دى؟

که دارم درست مى گم یا نه وقتى جوابى نمى دى

 

نمى شه دلت یه جور به رحم بیاد؟

نمى شه جوابى از عرش کبریات بیاد؟

 

نمى شه یه جور نشونه باشه بین منو تو ؟

که وقتى جوابت نه باشه سیاه بشه پیش چشم منو تو؟

 

من با این سرعت صحبت

باید از کجا بفهمم که اصلاً برات مهم ام

 

شما با این همه قدرت

اصلاً چرا باید وقت بذارى واسه ى منو افراد عینم؟

 

توى دنیاى به این بزرگى

هیچکى جز تو رو ندارم

 

تو رو خدا شما نگو

که دیگه حوصله ى تو رو ندارم

 

اگه من دلم بگیره

اگه دلم یه وقت قهرش بگیره

 

اگه باز چشام بارون بگیره

اگه بغض راه گلو مو باز بگیره

 

واسه ى کسى ارزش ندارم

هیچکى جز تو رو ندارم

 

ولى وقتى تو رو دارم

توى دنیاى مرگُ تردید هیچ چیزى رو کم ندارم

 

شعر از دوست عزیز(غزال)

http://ghnf.blogsky.com/

زندگی

زندگی چیست ؟

زندگی پیر شدن نیست بلکه رشد کردن است

پیر شدن خصیصه ای است حیوانی

اما رشد کردن خصیصه ای است صرفا انسانی

 

رشد کردن یعنی اینکه انسان هر لحظه بیش از پیش عمق جوهر زندگی را درک کند

رشد کردن یعنی از مرگ دور شدن ، نه بسوی مرگ پیش رفتن

 

لحظه ای در زندگی فرا می رسد که تو در می یابی مرگ چیزی جز تغییر لباس ،

 

تعویض خانه و تغییر شکل نیست

مرگ بزرگترین توهم موجود است

برای رشد کردن کافی است به یک درخت نگاه کنی

 

هنگامی که درخت رشد می کند ریشه هایش در عمق خاک پیش می رود وتعادل ایجاد میکند

رشد کردن هم یعنی در عمق وجودت فرو روی ، جائی که ریشه هایت قرار گیرند

اولین قدم در فراگیری هنر زندگی کشیدن خط مرزی بین غفلت و معصومیت است ،

معصومیت باید تقویت شود

دومین اصل زندگی ، زائر بودن است

 

زندگی پویاست ، پویا نه از روی آرزو ، بلکه صرف یافتن ، پویا نه از روی جاه طلبی برای دستیابی به مقام و منزلت ، بلکه جستجو برای یافتن اینکه من که هستم ؟

 

خیلی عجیب است ، آدمهائی که هنوز خودشان را نشناخته اند، می خواهند برای خود کسی باشند

هسته وجودی خویش را کشف کردن ، شروع زندگی است

 

بوی بهشت

 

همسفر با من و تو


جاده بود و جاده بود


رنج دشواری راه...با تو اما ساده بود


جز تو تقدیر منو


کی به فردا گره زد


زیر تار و پود شب


نقشی از خاطره زد


کی امید تازه ای... به شب پنجره داد


عادت ترانه رو... کی به این هنجره داد


اگه کوله بار ...ما چمدونی از دعاست


اگه تنپوش سفر


پرده ستاره هاست


با تو همسفر شدن مثل جاری شدنه


کوچ قشلاقی من تا بهاری شدنه

وقتی دست روزگار سرنوشتمو نوشت


تا به اسم تو رسید


پرشد از بوی بهشت


اگه کوله بار ما...چمدونی از دعاست...


اگه تنپوش سفر...پرده ستاره هاست..



باتو همسفر شدن...مثل راهی شدنه..


کوچ قشلاقی من...تا بهاری شدنه...


 

شب سحر شد، بامداد آمد، تو مینالی هنوز---نوش جانت زهر حسرت ای دل رسوا بسوز 

عید سعید فطر

 

عید فطر ضیافتی است برای پایان این میهمانی !

عید فطر پاداش  افطارهای خالصانه و بجاست !

عید فطر قبولی انفاقهای به قصد قربت است !

عید فطر پایان نامه دوره ایثار و گذشت است !

امیر المومنین حضرت علی علیه السلام می فرمایند :

ای مردم ! این روز ، روزی است که نیکوکاران در آن پاداش می گیرند و زیانکاران و

 تبهکاران در آن مایوس و نامید می گردند و این روز شباهتی زیاد به روز قیامت دارد

خداوندا !   از تو می طلبم آنچه بندگان شایسته ات از تو خواستند

و به تو پناه می برم از آنچه بندگان خالصت به تو پناه می برند

لتماس دعا دوستان

 

مولانا

شعری از مولانا تقدیم به شما دوستان

ز خاک من اگر گندم برآید

از آن گر نان پزی مستی فزاید

خمیر و نانوا دیوانه گردد

تنورش بیت مستانه سراید

اگر بر گور من آیی زیارت

تو را خر پشته ام رقصان نماید

میا بی دف به گور من برادر

که در بزم خدا غمگین نشاید

مرا حق از می عشق آفریده است

همان عشقم اگر مرگم بساید

منم مستی و اصل من می عشق

بگو از می بجز مستی چه آید

 

 

دکتر شریعتی

 یادی از دکتر شریعتی ، مرد بزرگ تاریخ اسلام

یادش گرامی باد ، روحش سربلند

 

با از دست دادن همه چیز، همه چیز می شوی!

 

(دکتر شریعتی)