زمان بحرانی

سلام دوستان

 

امروز می خوام در مورد یک مقطع زمانی در زندگیمون صحبت کنم ، که فکر می کنم هر شخص توی زندگیش اون رو تجربه کرده .

 

زمانی یا لحظه ای توی زندگی هر کسی وجود داره که شخص فکر می کنه به آخر خط رسیده . به قدری بهت زده و پریشون می شه که انگار هیچ چیزی قابل برگشت به قبل و یا قابل انتقال به آینده نیست . فکر می کنه که زمان در مدار صفر درجه قرار داره و همه چیز داره تموم می شه .

 

یاد لحظه های شیرین ، خاطرات دوستان ، اطرافیان و حتی تلخی ها شخص را به کام مرگ فرو می بره .

 

در زمان بهت حتی تلخی ها هم شیرین به نظر می آد و شخص دوست داره حتی یکبار دیگه هم که شده همون تلخی بدکام رو مزه کنه .

 

آه چه لحظه سختی

 

آه چه لحظه بدگواری که به هیچ وجه قابل هضم و جذب نیست . هر چقدر سعی و تلاش می کنه تا از دست این لحظات سخت نجات پیدا کنه نمی تونه .

 

مدتی فکر هیچ و پوچ بودن در فکر و ذهن شخص موجب اتصال تموم برنامه ها ی زندگیش می شه و همه برنامه ها رو پاک می کنه .

 

یه آدم که توی مغزش هیچی نیست تا بهش فرمان کاری رو بده

 

یه آدم که همه کارهای گذشته رو فراموش کرده

 

یه آدم که نه خودش رو می بینه و نه دیگران رو

 

واقعا هم حق داره چون تمام حس های وجودش رو از دست داده

 

مگه امکان داره یه آدم بدون حس چیزی رو ببینه ، چیزی رو لمس کنه

 

درسته امکان نداره .

 

لحظات سخت و درماندگی گاهی ساعت ها و گاهی اوقات روزها و گاهی اوقات ماهها طول می کشه . شاید یه آدمی پیدا بشه که از اول عمر تا آخر عمرش مات و مبهوت باشه و اتفاقات  اطرافش را لمس نکنه .

 

وای چقدر سخته خارج شدن از زمانی که هر لحظه اش به اندازه یک عمر آدم کامل زمان می بره .

 

هیچ کی دوست نداره  وارد این گرداب هلاکت بار بشه .

 

آیا می شه کاری کرد که دچار چنین بحرانی نشد ؟

 

آیا می شه کاری کرد که حداقل زمان را در این لحظات بحرانی تلف کرد ؟

 

به نظر می شه چنین کاری کرد

 

حتما راهی وجود داره

 

اما هر کسی باید راه خودش رو بره . چون نمی شه یک راه را برای همه تجویز کرد .

 

پس

 

به دنبال زندگی سالمی باشیم که گرفتار بحرانهای زندگی نشویم .

 

به دنبال دوستانی باشیم که ما رو به پرتگاه هدایت نکنند.

 

به دنبال عشق واقعی باشیم که ما را نجات بده.

 

از عشق زمینی مخصوصا .... یک نفر را انتخاب کنیم  .

 

و  رعایت بسیاری از چیزهای دیگه که کمک می کنه تا حداقل دچار بحرانهای مقطعی نشویم .

 

به امید خوشبختی ، سلامتی و سعادتمندی همه دوستان عزیزم

 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
دوست پاییزی سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:01 ق.ظ http://mehr-64.blogsky.com

سلام
ممنونم از لطفتون..
ممنونم از لینک..من الان هرچی فکر میکنم که چطور من تا حالا لینکتون نکردم نمیدونم..اخه من الان چند روزه نوشته هاتونو میخونم نمیدونم پس از کجا میاومدم اینجا!!
فکر میکنم تو کامپیوترم سیو کرده بودم..خلاصه شرمنده کردید..
منم همین الان لینکتون رو تو وبم قرار دادم..
شاد باشید و موفق

خواهش می کنم
دشمنت شرمنده باشه

کاظم سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:37 ق.ظ http://lonlyviolon.blogsky.com

از کی تا حالا مرتضی اسم دخترهاست ؟
این ((ی)) رو درست کن
چشمان درآمد
فکر کنم از فونت ت

حالا خدائیش از فونت بود یا خواستی سر کارمون بذاری

Fila Boy سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:04 ب.ظ http://gask.blogfa.com

هنگام پاییز

زیر یک درخت ... مردم
برگهایش مرا پوشاند
و هزاران قلب یک درخت
گورستان ... قلب من شد.

آمد ، به طعنه کرد سلامی و گفت : مرد
گفتم : که ؟ گفت : آنکه دلت را به من سپرد
وانگه گشود سینه و دیدم که اشک عجز
تابوت عشق من ، به کف نور ، می سپرد .

یک ساعت تمام ، بدون آنکه یک کلام حرف بزنم به رویش نگاه کردم
فریاد کشید : آخر خفه شدم ! چرا حرف نمی زنی ؟
گفتم : نشنیدی ؟ .... برو .

.....ببار ای نم نم باران زمین خشک را تر کن
سرود زندگی سر کن دلم تنگه ... دلم تنگه
بخواب ، ای دختر نازم بروی سینه ی بازم
که همچون سینه ی سازم همه ش سنگه... همه ش سنگه
نشسته برف بر مویم شکسته صفحه ی رویم
خدایا ! با چه کس گویم که سر تا پای این دنیا
همه ش ننگه ... همه ش رنگه
سلام عزیزم
امیدوارم که همیشه موفق و سربلند باشی
خیلی وب جالبی داری
درست مثل خودت !!!
به من هم سربزن
اگه با تبادل لینک موافق بودی لینکم کن و نظر بده تا من هم لینکت کنم
به امید روزی که اقام بیاد ...
التماس دعا

سلام دوست عزیزم
خیلی لطف کردی اومدی به ما سر زدی
من نمی تونم به زیبائی نوشته های شما بنویسم
فقط خلاصه بگم من عاشق ، عاشقانی هستم که به عشق واقعی دلبسته اند و امیدی جز امید ندارند
منتظر حضور سبز دوباره ات هستم
لینکت کردم

ساناز سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:17 ب.ظ http://behavayeto.persianblog.ir

سلام مرتضی عزیز
مرسی که اینقدر هوای دخترا رو داری... ای کاش همه مثل تو بودند!
آره واقعا حرفات دقیقا درسته و چه خوبه که آدم توی این جور مواقع بدونه چیکار کنه و درست تصمیم بگیره.

سلام
ای کاش کسی مثل من نشه
چون خوب می دونم کسی نیستم که شایسته ....
همیشه موفق باشی

ساناز سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:48 ب.ظ http://behavayeto.persianblog.ir

یادم رفت بگم ...این شمایی که باید به ما یاد بدی...
هیچ کدوم از نوشته هایی که توی وب من می بینی رو من نگفتم همش مال کسایی که دوستشون دارم و به نوشته هاشون احترام می ذارم ولی متاسفانه اسامیشونو نمی دونم تا دیگرون اونا رو به اشتباه به پای من نذارن...

ان شاء ا..
کار خوب شما بدون پاداش نمی مونه

غزال۱۳ چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:24 ق.ظ http://www.ghnf.blogsky.com

سللام.خوبی؟ کلا بی خیال این که یه روز خبر کنی که آپ کردی بشم هان؟
آخ که من به اندازه ی تموم شماها تو این موقغیت گیر کردم.آره ای کاش.من یکی از اونایی که گفتی رو داشتم

منو ببخش بخاطر خبر نکردن
باور کن سرم خیلی شلوغه
بقدری کار رو سرم ریخته به زور می آم و آپ می کنم و به دوستان سر می زنم
گاهی وقتها هم یادم می ره بگم آپ کردم
باز هم عذر خواهی می کنم
ای کاش کسی دستم رو می گرفت و از درگیری چند کار همزمان نجاتم می داد

رویای خاکستری چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:53 ب.ظ http://www.royayekhakestary.blogsky.com

سلام مرتضی جان خوبی؟
خیلی زیبا بود. امیدوارم همه خوشبخت بشن
من آپم عزیز
موفق باشی

سلام وحید جان
سلام به گرمی صدات
سلام به گرمی قلبت
زندانی بودن خیلی سخته
باور دارم
اسیر نشدن خیلی سخته
باور دارم
باور داشتن خیلی سخته
باور دارم
موفق باشی

غزال۱۳ پنج‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:10 ق.ظ http://www.ghnf.blogsky.com

سلام سلام.خوبی؟؟؟؟
من آپ کردما
منتظرتم که بیای و نظر بدی
یادت نره ها
منتظرم
بدو بیا
یه کم زود اپ کردم اخه بیکار بودم
اینجا هم سرعتش بیشتر از خونه است
زود اپ کردم
ببخشید نمی دونم دانشگاه چشه نمی ذاره به بالایی باز نظر بدم

اومدم تا بگم
شعری خوبی داری

نفیسه چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:24 ب.ظ

سلام خوبی؟
این متنت در مورد من خیلی صدق میکنه.
کامپیوتر من iransong نمی ره . اگه امکان داره به این آدرس ایمیل بزن
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد