خدایا !
روز بود یا شب ؟
در انبوه سبز نفس ها
تپش ها بیدار بودند
در آن سوی آتش و دود
فاطمه خاموش بود
خاموش در بیرحمی کوفه
خدایا !
روز بود یا شب ؟
چرا فاطمه به خانه می اندیشید ؟
به غربت و تنهایی؟
به ظلمت سنگین ؟
به تابوت سپیدی که
بر دوش علی سرگردان بود ؟
خدایا !
روز بود یا شب ؟
چرا آرزوی علی
بر شانه اش چون کبوتر می لرزید ؟
اشک بود که از چشمان علی
بر زمین می ریخت
اشک بود که می ریخت
اشک بود که می ریخت ..
پی نوشته :
حالا که آرزوی ما
سوی خدا پرواز کردنه
چی می شه ما هم
واسه تو بال و پر بشیم
همیشه بی گناه تویی
همیشه تقصیر منه
نگاه بی وفای تو
همیشه طعنه میزنه
=============
سلام گرامی . . .
زیبا و دلنشین . . .
از راهنماییت هم ممنون . . . بهم لطف دارید عزیز
Salam.doost e man
mamnoon az navazeshet.
Delneveshey in baret ma'rekeh bood...Bi eghragh...
Ajret ba hazrate fatemeh
........
Bebakhsh...mahale ma kabl bargardaneh.!.va nachar shodam ba iransel.!.khedmat beresam.
Zendeh bashi..ya ali madad
فاطمه فاطمه است
اوللللللللللللل
سلام ....
شعرات روز به روز داره بهتر می شه ها!!!قشنگ بود دوست عزیز...
شاد باشی
به قول دکتر شریعتی
فاطمه فاطمه است
من اپم (زمان مناسب )
منتظرم نظر یادت نره ها[گل][بدرود]
سلام
خوب هستید
وبلاگ پر محتوایی دارید
خوشحال می شم به وبلاگ من هم سر بزنید البته تازه تاسیسه
ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را
اینگونه به خاک ره میفکن ما را
ما در تو به چشم دوستی می بینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
سلام...خوبی؟![بوسه]
من اپم [نیشخند]زود بیا[چشمک]نظر هم یادت نره[قلب]
[گل][بدرود]
سلام آقا مرتضی نازنین
ممنون که سر میزنی و چیزی برای من نمیذاری جزشرمندگی
بالاخره امروزارتباطم برقرارشد و منم ازفرصت استفاده کردم و مطالبی را خط خطی کردم..دوست داشتی بیا:
*در زیر سایه سار امن خدا*
باورکن ازدیدارت خوشحال میشم..خیلی..زنده باشی.یاعلی مدد
سلام آقا مرتضی
شعر زیبایی بود...
راستی خانم فاطمه در مدینه شهید شدند...