شعرم ..."دختر زرافشان "... تقدیم به ..
می تراود از دل تو
یک خورشید
روزها دختری آبی
از جنس آسمان
زحمت کش و خیال انگیز
شب ها در ملال تنهائی
زیباتر از او نیست
کبوتر سحر انگیز
مانده ام من ...
آن روز که آفریده می شدی
خدا در کشیدن تو
رقصی از هزار مهربانی داشت
یا افتخاری از هزار نوازش خدائی
مانده ام من چگونه نبازم !!!
"به طراوت این دختر زیبائی "
سلام به مرتضی عزیز
چقدر خوبه که من اول این شعرو خوندم... خوش به حال خودم!!!
من به روزم