شعرم : تقدیم به ..
صبح..
به اولین آدم که رسیدی
سلام کن
به دومین آدم که جواب تو را داد
محبت کن
من ...
بیش از هر کسی تو را می بینم
ای کاش هر روز
دومین بودم
پی نوشته :
خدایا ..
برای پرستش تو هیچ موقع اولین نفر نبودم
اما دومین ها ..
نیاز به محبت تو دارند
خدایا .. از محبت خاص خودت بی بهره مون نکن
سلام
به اینجا سر بزن
گل و خورشید ...
یه گل بود و یه خورشید همیشه با همدیگه
گل به خورشید نیاز داشت
خورشیده گل و دوست داشت
هر روز صبا گل سرخ به عشق اون پا می شد
تا که فقط بشینه قشنگیشو ببینه
خورشیدم از اون بالا هی گله رو می پایید
تا یه وقت کسی نیاد گله اونو بچینه
یا چشمی زیر زیرکی روی اونو ببینه
اما یه روز یه باره یه ابر سیاه اومد
خورشید و از گل گرفت ساقه هاشو تبر زد
گل هر روز پژمرده شد
نور خورشیده کم شد
گلبرگ های گل می ریخت
خورشیده اشک خون ریخت
ابر سیاه نامرد نذاشت دیگه دوباره
چشم گل حتی یه بار به خورشیدش بباله
اما خانوم خورشیده با این شرایط خو کرد
زندگی شو ورق زد
دیگه از گل دم نزد
گل سرخ پرپر شد و
خورشید بازم دوباره به خوشگلیش می نازید
مویی به باد می داد و بین ابرا می تازید
از این به بعد اون گله
فقط با عشق نوری
که از خورشید تو ذهنش مونده بود یادگاری
زنده بود و جون نداد
ولی قلبآ مرد و رفت
چیزی نموند باقی
قصه گل و خورشید قصه عشق من بود
که منو تنها گذاشت
تو سرنوشت جا گذاشت
سلام ..آقامرتضی.ممنون از حضور و نوازشت در قاصدک..
منظور برداشتی ست که من از سریال یوسف پیامبر کردم.
این بار که زحمت کشیدی اومدی قاصدک به کامنت نفر بعدخودت در همان پیت رجوع کن توضیح بیشتر را درجواب آن دوست عزیز دادم.!!
ضمنا این شعرگونه( دومین )کوتاه،مفیدوزیباست..ممنون..
منتظرنوازشهای بعدیت هستم..یاعلی مدد