روی لحظه های تنهایی ..خط نمی کشم؟!
خط می کشم بر سفیدی کاغذ
نه بر سیاهی خود ... نه بر تنهائی
می دانم باید نوشت...
می دانم!
می دانم از همه چیز و از همه کس می توان نوشت !
الا خود !!
گرچه فهمیده ام؛ نوشتن یعنی صدای فریاد های دل !
و سکوت؛ یعنی پرواز پرنده ی عاشق !
...
می نویسم؛ تا عمرم بماند ...تا قلبم بسوزد...
می نویسم؛ تا بیائی ... تاچشمم ببیند !!!
آری؛
این رسم زندگی است...
می نویسم .. تا تنها نمانم
و یک روز هم نمی نویسم
تا همه چیز تمام شود...
مثل یک داستان که به آخر می رسد!
من هم به آخر رسیدم .. به آخر
به همین سادگی!!!
پی نوشته :
به آخر رسیدن محبت خداست ... می خواهم از محبتش بهره مند شوم
خوشحالم که می نویسی
و چند سالیست
و خوشحالتر که زلال چون چشمه
و رها چون کبوتر
سلام وبلاگ قشنگی داری یه نظر بدم یه آهنگم روی وبلاگتون بذارید بهتره ومطالب طولانی در ادامه مطلب بنویسید ظاهر وبلاگتون به نظر من بهتر میشه بازم جسارت من ببخشید.موفق باشی
سلام بهترین
کار جدید گذاشتم ممنون میشم سر بزنید
سلام
تو تمام نمی شوی دوست عزیزم
من که اینچنین دوست دارم
سلام
خوبی؟؟؟؟
اول اومدم بنویسم یعنی که چی به اخر رسیدی؟؟؟/جوونی باید زندگی کنی.شاد باشی...هنوز حالا حالاها مونده..!ولی بعد که جمله آخرو دیدم گفتم چقدر خوبه که اینجوری معنیش کردی...اگه اینجوری باشه همه دوست دارن به اخر برسن!
سلام..دوست عزیز.
لینکت کردم بنام:*مرتضی*
اگرباب میلت نبود"نام دلخواهت را بفرست..
آقا مرتضی"من دوستانم رانسبت به ارادتم به اونها در قاصدک لینک میکنم!!.درسته امروزلینکت کردم!.ولی اگه اومدی میبینی که درقلب قاصدک جا داری!!.نه در آخر لیست!!
برقرارباشی...یاعلی مدد