عباس ای دلیل اشک
عباس ای قمر بنی هاشم
حسین بر بالین هیچ یک از شهداء کربلا سخنی بدین غمگینی نگفته بود
اما در بالین تو ای عباس گفت :
گفت که کمرم شکست
حسین بسیار به تو وابسته بود
با رفتنت قد حسین کمان شد
تو چه کردی با حسین که بعد شهادت تو در ماتم ات سوخت
ای عباس آنگاه که علی دست حسین را در دست تو نهاد
تو تا آخرین قطره خون به او وفادار ماندی
مرحبا که چه زیبا وفادار ماندی
ای کاش خدا بندگانی چون تو و دنیا برادری چون تو زیاد داشت
ای کاش می دیدم که چطور پروانه واراز خیمه ها پاسداری می کردی
ای کاش قلب تاریخ می شکست
اما قلب تو از شرم نرساندن آب به طفلان حسین نمی شکست
ای کاش دست دشمن می شکست اما دست یتیم نواز تو نمی شکست
ای کاش دشمن قدر تو را می دانست تا دل حسین را نمی شکست
حسین از گفتن خبر شهادت تو عاجز مانده
ای امید کودکان بار دیگرزنده شو
کودکان انتظار آمدنت را فریا د می کشند
تو را می خواهند ..
ای عباس هر چه داشتی ایثار کردی
اما افسوس زمانی که حسین در زیر ضربات شمشیر دشمن تو را صدا می کرد
نتوانستی درخواستش را اجابت کنی
می دانم که تو بیشتر به حسین وابسته بودی
و دم آخررا هم زودتر از حسین پرواز کردی تا جان دادن حسین را نبینی
ای کاش قرآن د رکنار رود فرات بر زمین نمی افتاد
تا حسین نیزبی سر، بر زمین کربلا نمی ماند ...
ای زینب مراقب طفلان حسین باش
می روی اما زود برگرد
حسین دوری تو را تحمل نخواهد کرد
خدایا حسین را به تو می سپاریم
آنگاه که از اسارت برگشتیم
سیر با تن بی سرش حرف خواهیم زد
متن : مرتضی قضائی
سلام
خیلی زیبا بود آدم واقعا توی این اشعار کل وجودش ذوب میشه
موفق باشی
بای
وای حسین باز کشته شد/.
سلام عزیزم خوبی؟
من آپم
منتظرتماااااااا
چرا نمیای پیشم؟
چشم اومدم