در میان هیاهوی امروزه
زندگی سرشار از هزاران نگرانی ست
شنیدن ندای خاموش قلب
که با من سخن می گوید
همچون شنیدن ندای آسمانی
سخت و دشوار ست
ذهنم در کشاکش غوغای روزمره
به چه چیز می اندیشد
هر روز بی تو دقایقی را سپری می کنم
هر روز ندائی غیر ندای تو می شنوم
هر روز سیمائی غیر سیمای تو می بینم
ای که سیمای تو پر از لطف و زیبائی ست
تو آن ستاره ای ، در دل تاریکی شب
به تو می اندیشم
با من بمان
همچون مادری که کنار فرزندش می ماند
با من بمان
تا بار دیگر با تو نجوا کنم
با من بمان
تا در این شب شگفت انگیز
بی تو اشک نریزم
با من بمان
تا در دل شب تاریک
بی تو تنها نمانم
خود را به تو تسلیم می کنم
تا در آغوش پر مهرت جای گیرم
خود را به تو تسلیم می کنم
تا گلی شوم از گلهای بهشت
شادی کوچکم
سرشار زعطر و بوی توست
شادی کوچکم را
به تو مدیونم
به تو مدیونم
شعر : از دوست دار شما مرتضی قضائی
سلام.سلام
چه قشنگه
خودت گفتی نه؟؟
مرسی که خبرم کردی
موفق باشی
به کی مدیونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به کسی مدیونم که منو آفریده
به کسی مدیونم که تمام وجودم از اونه
به من نمی یاد شعر هم بگم
سلام خوبی؟ چرا نمیاد
سوال کردم داداشی چرا دعوام می کنی؟؟؟
برا منم دعا کن تو خیلی خوبی
خوبی از خودته خواهر گلم
من کجا با شما دعوا کردم که این دومین دفعه باشه
سلام مرتضی جان .دمت گرم جالبه
سلام رضا جان
خوبی عزیز دلم
خیلی لطف کردی اومدی
از طرف من صبا جون رو ببوس
زبایی کلامت نگهدار قلب پاکت باد که جز صدای مهر و وفا صدایی ندارد
خیلی ممنون از تشریف فرمائی شما دوست عزیز
شما خیلی لطف دارید
موفق باشید
سلام سلام.خوبی؟
ممنون می شم بهم سر بزنی آخه با شعر قسمت آپ کردم
منتظرتم ها
بیایا
موفق باشی
سلام مرتضی جان. خوبی آقای شاعر
خیلی زیباست
من هم آپم
موفق باشی
خیلی لطف کردی اومدی منم میام