فارغ از نام سیاه
در سکوت خاک
از همین کوچه ی بن بست
یک دیوانه گذشت
یک نسیم ..
از لابه لای آب و خاک
در اوج تنهایی
به تنهایی گذشت
در کنار آب
پنجره بیهوده بود
از روی بام خدا
رقص تنهایی .. به تنهایی گذشت
پی نوشته :
هر چه بود ... یکبار
آن هم برای همیشه گذشت
رقص تنهایی برای خدا بیهوده نیست هرگز
از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
سلام . . .
قشنگ بود
..ناکهان چقدر زود دیر می شود...!
سلام دوست من آقا مرتضی گل
خوبی؟.ممنون که خبرکردی و متشکرم حسابی!!! بابت نوازشی که نثارم نمودی.!!.
باور کن من عاجزم از تعریف و اصلا هم نمیتونم بی خودی بگم به به چه زیبا نوشتی!!.فقط اینو میدونم که خیلی وقتها اومدم و با شعرهات ارتباط برقرار کردم ورفتم!!.مثل همین دیروز ...
عوضش الان اومدم که فقط برای خاطر خودت اومده باشم..
شاد باشی و سرافراز..دوست صمیمی
سلام بزرگوار
شعرت را خواندم و لذت بردم
ممنونم از احساست
.
خوشحالم که اومدی
خوشحال تر که اومدم
هم جوابت دل نشین بود هم شعرت
یا حق
سلام زیبا توصیف کردی اما فارغ به معنی بی خیالی و فارق یعنی جدا کننده
منظورم : جدا و خالی از نام سیاه است
چه شبها که شدم خیره به جاده
چه شبها که شکستم بی تو تنها
به عشق دیدن تو این چشا رو
نذاشتم روی هم یه لحظه حتی
سلام دوست گرامیم
مرسی از حضور ارزشمندت
و نظرات خوبت
دوست گرامیم
شعر زیبایی بود
خیلی
فارغ از نام سیاه
در سکوت خاک
از همین کوچه ی بن بست
عالی
قبل از ازدواج این ۲۶ سئوال را حتماً از همسر آینده خود بپرسید!!!!!!!!!!!!!!
زود بیا[بوسه][قلب][بدرود]