یادگار روزهای شیرین

 

در کنار تو با سایه آفتاب ایستادم

 

و روزهای زندگی را

 

با آیینه دل ساخته ام

 

چشم ها را بسته ام

 

حرف ها را به دل پیوسته ام

 

من در این اندیشه بودم

 

که یاد دیروزم افسوس نیست

 

باران مهر توست بر شاخه های تنهائی ام

 

من در این اندیشه بودم

 

که دستم را به دست مهربان تو سپردم

 

و بوسه ام را یادگار روزهای شیرینم ساختم

 

یاد لبخند دیروزت را

 

امید امروزم ساختم

 

من در این اندیشه بودم

 

که شب ها را در خیال تو خفتم

 

و دل را با اشتیاق

 

در چهره ی ماه تو یافتم

 

می بینم که من با تو

 

 به خود پناه برده ام

 

می بینم که روزهای با تو بودن را

 

هر روز پرواز کرده ام

 

 حکایتی نگفته به من می گوید

 

که جای من اینجاست

 

زیر سایه محبت تو

 

می لولد بر دلم عشق

 

توئی آن عشق و منم این روح نیاز

 

توئی آن عشق و منم این روح نیاز

 

شعر : مرتضی قضائی

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
حسرت پرواز چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:31 ب.ظ

راستی اینم بگما شعرات فوق العادست
منم زمانی که عاشق بودم چندتا ترانه گفتم اما دیگه خیلی وقته نگاهشونم نمیکنم
خیلی دوست دارم بدونم اینا رو برای کی میگی.
البته اگه دوست داشته باشی بگی
فعلا با اجازه...

کاظم سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:32 ب.ظ http://lonlyviolon.blogsky.com

سلام دوست عزیز لطفا به وبلاگ من سر بزنید و حتما ثبت امضا در لینک نوشته شده انجام بدید .

و به همه دوستانتون هم بگید.
خیلی ممنون

سلام
چشم ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد