همین دقیقه، همین ساعت... آفتاب، درست
کنار حوض، کمی سایه داشت روز نخست
تو کنجِ باغچه، گلهای سرخ میچیدی...
پس از گذشتن یک سال یادم است درست
ببین چگونه برایت هنوز دلتنگ است
کسی که بعدِ تو یک لحظه از تو دست نشست
چهقدر نامه نوشتم... دلم پُر است چهقدر
امید نیست به این شعرهای سادهی سست
دوباره نامهی من... شهر بیوفا شده است
چه خلوت است در این روزها ادارهی پست!
شعر از نجمه زارع
وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>
http://www.dvp.mihanblog.com
کلیک کن تو قلب من
http://www.iranmaxim.mg-blog.com
وبلاگهای +/- جایزه 800 دلاری
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع
نظر لطف شماست
حتما دوست عزیز